نمایشگاه ها

یک جان‌انگاری

فهیمه کارگر و زینب کشمیر

۱۳۹۶/۰۵/۰۶ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۱

یک جان‌انگاری

انسان وارگي

روايت از حضوري ژرف و ساده مي‌كند عروقش، همچون خميري ناگزير، تنيده درموقعيت‌هايي متفاوت باتجربه‌هایی جسماني و بس درد آور.

خميده از استدلال‌هاي مرسوم ونامرسوم  ...

مدام در استتارِ اميالی خيس است و جهان درونش را تصوير مي‌سازد.

منطقی‌ست مسکوت در اختناقِ موروثانه‌ی مخاطبی متجاوز .

نه خامي مي‌شناسد و نه كمال؛ بي اعتنا، فارغ از رنج هر گزاره‌ي شرطي ،رهاييِ باورش را طلب مي‌دارد.

خشونتِ زمان، تنازع براي بقا ،اعتقادات کج فرم و بي‌شكل اطرافيان ..

يك جان‌انگارانه، صد جان‌انگارانه ،هزاران جان‌انگارانه!

او خودش است، تصويرش راهيچ نمي‌داند.

فهیمه کارگر- تابستان 1396

 

بانو و گربه خیابانی‌اش

جهانی بی‌پایان با یاخته هایی سر در گم. زنی تنها در دنیایی پرهیاهو.

 لحظه‌ای بنگر که چگونه بر بومِ بی‌جان، نقاشی دل‌خسته از جنسِ حریر، جان‌انگاری کرده و چگونه در سودای بارش مصیبت‌ها سایه‌اش بر دیوارِ زندگی رخ انداخته است تا نمادی شود برای رخساره‌ی حریر در میان آدمیان که گاه ظرافتِ گران بهای حریر را فراموش می‌کنند.

جان‌انگاری، جان دمیدن در کالبد انسان نیست، بلکه روزنه‌ی امیدی است که گربه‌ای خموش با حضورش در خیابانی نمور در چشم‌هایت روشن کرده و با غم‌خواری از جنس سکوت با گوش‌های تیزش سر تا سر غمزه‌کنان در سکوت، دردهایت را به جانش می‌خرد.

زینب کشمیر- تابستان 1396