نمایشگاه ها

رخ سوزی

الهام شیروی

۱۳۹۶/۱۰/۲۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۴

رخ سوزی

این یک استیتمنت نیست.

دیدن یا برگزاری نمایشگاه نقاشی در این وضعیت خنده دار است یا نه؟

متولد پنجاه و نه که باشی یعنی حضورت در هستی دعوتی است برای جنگ. دارم فکر می کنم به این که آمدن در آن چنان وضعیتی خنده دار بود یا نبود وقتی بسیاری، خندیدن را فراموش کرده بودند! مدرسه رفتن در کلاس هایی با پنجره های چسب خورده ی ضربدری، تیره و کدر و آژیر خطر هر زنگ تفریح خنده دار بود یا نبود برای کودکی که از مدرسه تا خانه را باید می دوید؟ اولین رایی که فکر کردی نسل ات پیروز میدان شده است در هفتاد و شش خنده دار بود یا نبود وقتی که این روزها مرد اصلاحات! هم پشت همه را یکجا خالی می کند؟ شروع دانشگاه در هفتادو هشت خنده دار بود یا نبود وقتی تیتر روزنامه های روز در مورد ریش تراش شکسته شده ی خوابگاه دانشجویانی بود که حالا دیگر نبودند/نیستند! هشتاد و هشت چه؟ خنده دار بود یا نبود باتوم ها و گازهای اشک آور و آن همه دلهره و رایی که هیچ وقت پس داده نشد! حالا نود و شش است. نود و شش آن کودک پنجاه و نهی که هیچ از کودکی و نوجوانی و جوانی ندیده است جز ترس و دلهره و جنگ و تحریم و تجاوز و تحقیر و ... . گیرم که آن وسط یکی دوباری هم عاشقی کرده باشد که به حق از همه آنچه که آمد و گذشت، خنده دارتر بود.

نقاشی هایش اما خنده ای ندارند. روایت پرتره هایی که هیچ گاه به روی شما نمی خندند. یکه و تنها در روشنایی ساکنند و نقاش آن ها در تاریکی تحمل ناپذیر، منشا آن روشنایی است. همان قدر واهی اما ایستاده. به هم ریخته، پرآشوب، تکه تکه، غمگین، له شده، سوخته، سوخته، سوخته...با این همه، "رخ_سوزی"، تاریخ هستی نسلی است که نخواست بسوزد و جنگید. هی جنگید و حالا مبارزه کردن را زندگی می کند.

الهام شیروی. زمستان نود و شش. تهران