خط نگاره های علیرضا شیرافکن
علیرضا شیرافکن
۱۳۹۶/۰۲/۲۲ - ۱۳۹۶/۰۲/۲۷
«هجای حیرت از سماع حرف:
شطحی به نام رنگ»
ارزش نقاشانهی حروف که پیشینه در خوشنویسی سنتی و «علم نقطه و حرف» در فلسفهی ایرانی دارد،در دوران معاصر به تجربهی افقهای دیگری رسیده است.شکلگیری «جنبش سقاخانه» در دههی چهل شمسی را به هیچ وجه نمیتوان حرکتی «هویتمدار» یا بازگشت به گونهای «نوسنتگرایی» در نقاشی معاصر ایران دانست.آنچه برخورد نقاشانه با خطاطی دربر دارد،صرفاً آمیختگی خط و نقاشی نیست،چرا که خوشنویسیِ سنتی پیشاپیش واجد «ترکیببندی» و مولفههای بصری خاص خود بود.آفرینشِ«بافتاری نوین» برای خط در دوران معاصر· برآمده از تعاملی جدید میان خط و نقاشی بود که اجازه میداد حروف را از طریق نوعی«سازمان زدایی رنگی» از معانی و شکلهای تثبیتشده رها کنیم،به نحوی که گویی با «شطحی رنگی» از حروف در «دیدار حیرت» مواجهایم.روزبهان شیرازی در کتاب شرح شطحیات به مراتب و مقامات حروف در فهم حقیقت اشاره میکند.آثار علیرضا شیرافکن همهی این پیشینهی فشردهشده را در خط-نقاشیهای خود منعکس میکنند.موسیقیِ حروف در کار او به تدریج برای شکلدهی به نوعی«بافتار پیچیده از حرف و رنگ» به خدمت گرفته میشود،که حروف در کژریختی و رفتار سماعگونهی خود بدان دچار شدهاند.از آنجا که شیرافکن «نقاشِ هستی»است،حروف را نه برای باز-نماییِ(re-presentation) طبیعت،بلکه برای گونهای «طبیعتزدایی» نوین به خدمت میگیرد که درون خود به یک جهان و طبیعتِ جدید بدل میشود: طبیعت حروف و خط،همچون حروفی که از حنجرهی پرندهای بیرون میپاشند.این گونه نقاش با یک عملیاتِ همزمان ِ«گسست-پیوست» که در پرتو فاصلهگذاری با خط و نقاشی سنتی ایجاد شده است،از آن تاریخ جدا میشود،و در چرخهی پیوست و در آفرینشِ «طبیعتی دیگر» که طبیعی نیست،بلکه خود از طریق نقاشی خلق میشود،دوباره به آن میپیوندد.در کار شیرافکن فرایندی دوگانه وجود دارد:سوق دادن نقاشی به سوی خط و برگردان نقاشی به عناصر خطاطی.نقاش به نحوی از حروف ماهیت زدایی میکند که ما را رویاروی رنگِ محض و انتزاع مینهد و به َاشکال· هستیِ خطاطانه میبخشد چنانکه گویی از آغاز با خط آفریده شدهاند.سعدالدین حَمویّه در کتاب المصباح فی التصوف مینویسد:«...بدان که از «با» تا به «یا» جملهی حروف· صورتِ بسط ذاتِ الفاند،و در هر حرفی الف موجود است و مضمر،هم به معنی و هم به لفظ».در این معناست که ترکیببندی حروف و اشکال در کار شیرافکن قادر است «صفحهی واحدی» را برای بافت خود بسازد،که کثرت عناصرش در پیوندی مستحکم با زمینهای که از آن برآمدهاند به ترکیبهای نامعمول و نامتعارف خود میرسند و آزمونگریهای گاه بیسابقهای را رقم میزنند. بهار 1396 - مهدی رفیع