MM_opt.pdfجغرافیای برف
در دوره همهگیری ویروس کرونا جانهای بسیاری از دست رفتند، من هم خواهرزاده و مادر عزیزم را از دست دادم. این موضوع سبب شد تا حقیقت مرگ بیش از پیش برایم ملموس شود و مرا با چالش های اساسی در رابطه با زندگی و مرگ روبرو سازد. سوال های اساسی درباره حقیقت هستی و سرنوشت انسان که همیشه برایم دغدغه بودهاند این بار با شدتی بیشتر به سراغم آمدند و منجر به ایجاد یک شوک اساسی در باورهای من نسبت به زندگی شدند. اندیشیدن به امکان وجود ابعاد دیگری از هستی به دامنه افکارم افزوده شد و در نهایت مسبب شکل گیری مجموعه "جغرافیای برف" شد.
برف معانی دوگانه و گاه متضادی را برایم تداعی می کند؛ هم می تواند نماینده پاکی و روشنایی باشد و هم نشانه پلیدی، تاریکی و زوال؛ برف هم معنای امید دارد و هم نا امیدی؛ هم سرور و هم ماتم! برف سپید است اما سرد. سپیدی برف در نگاه من اشاره به اقلیم و دنیاهای دیگر و حتی روح و موجودات ماورایی دارد.
این نقاشی ها برای من نوعی روبرویی با "خویشتن" است. معتقدم زندگی را باید به تمامی زیست حتی با وجود تمام دردها و رنج هایش. برای من نقاشی کردن تلاشی برای درآغوش کشیدن زندگی است. زمین خوردن، برخاستن دوباره، خاک ها را تکاندن و دوباره به راه ادامه دادن...
مانی مهرزاد
آذر 1402